شعر منصور
اشعار استاد منصور داودی راد

سر حرمت به شهر ما شکسته 

غباره غصه بر  شهرم  نشسته 

همه سنگ جناح بر سینه دارند

شدیم آخر  خدایا  دسته دسته


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:حناح, ] [ 1:55 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

تو  زمزمهء جوی حیاتی ای دوست

توفان دلم را تو  ثباتی  ای   دوست

در    تلخی   کامم   از   غم   تنهایی

تو شهد رفاقت تو نباتی ای دوست 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:دوست, ] [ 1:51 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

کسی آمد غزلهایم شده سبز

دل مانند دریایم شده سبز

طلوع روزهایم طرح خورشید

غروب و رنگ شبهایم شده سبز

پس از آن کوچه های نحس و زردم

خیابانهای دنیایم شده سبز

نوای آبشاران نگاهم 

همه همرنگ آوایم شده سبز

در این بازار مکر و حیله و حرص

مرا انبوه سودایم شده سبز 

بر روی صفحهء نقاشی دل

تمام آرزو هایم شده سبز

 

  


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:سبز, ] [ 1:35 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

من زلال آب بودم تو نفهمیدی مرا

همدم مهتاب بودم تو نفهمیدی مرا

هم ردیف سازهای زندگانی,نازنین

یک نت و مضراب بودم تو نفهمیدی مرا

چون کبوترهای کنبد گمشده بی روی تو

در پی محراب بودم تو نفهمیدی مرا

بهترین آوازه خوانه لای لاییهای عشق

وقت ناز و خواب بودم تو نفهمیدی مرا

همچو دریایی ز روی  مهربانت ماه من

روز و شب بی تاب بودم تو نفهمیدی مرا

عاشقه وارسته ایی کز با تو بودن حامل

شعر های ناب بودم تو نفهمیدی مرا

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:تو نفهمیدی مرا, ] [ 1:7 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

عارفان و عالمان و عاشقان

ای سبک بالان دور از این جهان

ای که در خویشید و فارق از زمین 

در پی  یارید  و علم  و بحث دین 
 

هیچ میدانید بر گرد شما 

ناله دارد هر غریب و آشنا

هیچ میدانید در دنیا چه شد 

صاحب غم , پول یا ویلا که شد

در جهانی که سراسر مال ماست 

پول بر هر درد بی درمان دواست

پول تنها سایبان هر سر است

هر که پولش بیشتر او بهتر است

پول حتی برتر از جاه و مقام

پول دارد در خودش ,رتبه و نام

آنکه پولش بیش عزت بیشتر

بر ضعیفان پولهایش نیش تر

شاه کلید قفلها تا پول شد

پارتی و دوز و کلک معمول شد 

خیل پولداران شده مشهور دهر

عده ایی در برج و برخی در قمر

برجهاشان مسخ کرده مش رجب

خیکشان پیش آمده تا یک وجب 

این تن آسایان دور از درد و داغ 

صاحب  آپارتمان   ویلا  و  باغ

مالکه کارخانه های جنس ناب 

پولهاشان خارج از حد و حساب

فارق از یاد خود و یاد خدا 

می مکند خون من و خون شما

تا ریالی پول پیدا می کنند

زیر پا حق من و ما می کنند

در خیال تخت و تاجی از زرند 

یا به پول خویش مسند می خرند

نیست در این قوم حتی یک کریم

نیست پروایی ز اموال یتیم

درهمی حاتم نمیدانند که کیست

معنی بخشش نمیدانند که چیست

مثل خونخوارند پست و دد منش

می دهند به بوی خون هم واکنش

پول تنها خویش این قوم بد است

بهترین فامیل آنها مسند است

نه برادر می شناسند نه پدر

مادر و خواهر براشان پول و زر

بندهء نفس سراسر خواهشند

خالی از یک جرعهء آرامشند

حال ای پویندهء حق عالمان 

عارفان دین شناس و عاشقان

در چنین دنیای پست خواهشی 

من کجا پیدا کنم آرامشی

کیست اینک بهترین در آشنا

تا برد گامی مرا سوی خدا

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:پول, ] [ 1:3 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

همه ایرانی و این هستیه ماست 

زمستان و بهار ما همین جاست

رها از بند شرق و غرب  بودیم

اسیر چپ شدیم و حبسیه راست 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 17 تير 1391برچسب:ایرانی, ] [ 1:0 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

روزی که گل دادی دستم یادته

داد زدی عاشقت هستم یادته

با اشارهء چشات گفتی به من

خیره شو تو چشم مستم یادته

گفتی تو الهه می روی زمین

آره من یه بت پرستم  یادته

گفتی میخوام با تو باشم تا ابد

با خودم این عهد و بستم یادته

گفتی نفرین تو باشه بدرقم

اگه این عهد و شکستم یادته

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:یاد, ] [ 22:0 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

 شب و تنهایی و ویرانی و درد

شب و بوی نمه زندان یک مرد

شب و دشتی تهی از یک ستاره

شب و باران اندوه و غمه سرد

و در خط  عبور  سرخ  یاران 

نگاهی خسته و محتاج و شبگرد

و موج خاطراتی مه  گرفته

که درد ماندنش را تازه  میکرد

و فریادی نهفته در نگاهش 

که جا ماندم شهادت آی برگرد

بیا بال و پره قوم پرستو 

بیا این خسته را از خود مکن طرد


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:شهادت, ] [ 21:38 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

میگن از سمتی که نور نیست تو می آیی

میگن اون لحظه که دور نیست  تو می آیی

 وقتی  که  خون  و  غمه  قوت   دلا

سایبونی  غیره  زور  نیست  تو  می آیی

وقتی  تو  کلهء  شاه های   ستم  

حتی یک قطره شعور نیست تو می آیی

از تن و لاشهء  حق های  شهید 

رو زمین راه عبور نیست تو  می آیی

با سپید اسب و  قبا  سبزه  خدا

وقتی جز گاه ظهور نیست تو می آیی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:تو می آیی, ] [ 22:26 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

خانهء دل را مهیا کرده ام  

آب و جارو جای مولا کرده ام

شوق دیدار رخش رخت تن و

دیده ام را مثل دریا کرده ام

کودکی مانم که از اندوه و هجر

آرزوی روی بابا کرده ام

انتظار اوست تنها ملک من 

هستیم با عشق سودا کرده ام

تا که امشب پا نهد بر فرش دل

دربهای خانه را وا کرده ام


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:انتظار,منصور داودی راد ,, ] [ 22:10 ] [ حمید داودی راد ] [ ]

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

<< مطالب جديدتر    ........   مطالب قديمي‌تر >>

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ شعر منصور خوش آمدید
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر منصور و آدرس sharemansor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 183
بازدید ماه : 200
بازدید کل : 43054
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1